اباالفضل عاشقی مشکلده قالماز

آخرین مطالب

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۹
ارديبهشت

    یا حضرت علی اکبر (ع)

  • عشقی ....
۲۵
ارديبهشت


قسمتی از آهنگ مرتضی پاشایی عزیز را تغییر دادم:

 

دیگه چیزی نمیگم این آخریشه
 
کسی واسم شبیه خدا نمیشه

 

 

برای شادی روح مرتضی پاشایی عزیز صلوات

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • عشقی ....
۲۵
ارديبهشت


من صفرم یعنی هیچ هیچ اما وقتی خدای یگانه پشتم باشه

 

و پشتیبان و یاورم باشه صاحب ارزش میشوم مثل10

 

وگرنه من بی لطف و کرم و کمک و عنایت خداوند هیچ هیچم

  • عشقی ....
۲۴
ارديبهشت


بزرگی گفته:

 

گر گرد کسی بسیار گردی

 

گرچه بس عزیزی،خوار گردی

 

(این جمله قشنگ در مورد بعضی آدم ها صدق میکنه اما

 

 در مورد خدا اصلا صدق نمیکنه چون هرچقدر با خدا باشی

 

پیش او عزیز و عزیزتر میشوی)

  • عشقی ....
۲۳
ارديبهشت

امشب قشنگترین شب لیلایی خداست

جشن تولد گل زهرایی خداست

باشدسرشت او ز تجلای نور حق

زیباترین تجسم زیبایی خداست

تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است

او بهترین نمونه ی شیدایی خداست

وقتی تمام هستی سالار زینب است

معلوم میشود همه دارایی خداست

 

آئینه ی تمام نمای خدا شده

روح دعای ما سر سجاده ها شده

 

ای منتهای غایت ما ، بی کران تویی

محبوب قلب فاطمه ی مهربان تویی

روزی ما ز دست کریمانه ی شماست

روزی دِهِ تمام زمین و زمان تویی

ای نور چشم حضرت آقای کربلا

بعد از حسین دلبر دیوانگان تویی

این افتخار ماست که فامیلتان شدیم

پس شاهزاده ی همه ایرانیان تویی

 

دلداه ایم و منتظر دلبریتان

یک روز هم بیا وطن مادریتان

 

رزق تمام عالمیان در دعای تو

ما زنده ایم به برکت یا ربنای تو

روح الامین گدای در خانه ی شماست

از آن زمان که گشته دلش آشنای تو

بر روی گونه ی تو ملک بوسه میزند

دل میبرد تبسمت از عمه های تو

آقا چقدر شبیه عمو جانتان شدی

جان جهان فدای تو و بچه های تو

 

بعد از علی اکبر آقا تو ارشدی

ای دومین علی حسینی خوش آمدی

 

ای روضه خوان اول کرب و بلا بخوان

ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان

از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو

از شدت گرسنگی بچه ها بخوان

از آن غروب روز ده سال شصت و یک

آتش کشیدن حرم و خیمه ها بخوان

از داغ های داغ دل عمه جانمان

هجده سر سواره ی بر نیزه ها بخوان

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

ازپاره پاره پیکر و چند بوریا بخوان

 

ازهرکجا بخوان ولی آقای روضه خوان

از کوچه ی یهودی شام بلا نخوان

 

(علیرضا خاکساری)

 

  • عشقی ....
۲۱
ارديبهشت


باید حسین دم بزند از فضائلت

 

وقتی حسینی است تمام خصائلت

 

تعبیرهای ما همه محدود و نارساست

 

در شرح بیکرانی اوصاف کاملت

 

بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست

 

آئینه ای اگر بگذاری مقابلت

 

ای کاشف الکروب عزیزان فاطمه

 

غم می بری ز قلب همه با شمائلت

 

در آستانة تو گدایی بهانه است

 

دلتنگ دیدن تو شده باز سائلت

 

با زورق شکسته ی دل سال های سال

 

پهلو گرفته ایم حوالی ساحلت

 

بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین

 

سقای با فضیلت و دریا دل حسین

 

تو آمدی و روشنی روز و شب شدی

 

از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی

 

در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت

 

الگوی بندگی و وقار و ادب شدی

 

هم چشمهای روشنت آئینه ی رجاست

 

هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی

 

باید که ذوالفقار حمایل کنی فقط

 

وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی

 

در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم

 

تو اسوة زهیر و حبیب و وَهب شدی

 

در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست

 

فرزند لافتایی و شیر عرب شدی

 

فرمانده ی سپاهی و آب آور حسین

 

ای نافذ البصیره ترین یاور حسین

 

بی شک تو صبح روشن شبهای تیره ای

 

خورشیدی و به ظلمت این شام چیره ای

 

تسخیر کرده جذبه ی چشم تو ماه را

 

بی‌خود که نیست تو قمر این عشیره ای

 

عصمت دخیل تار عبای تو از ازل

 

جز بندگی ندیده کسی از تو سیره ای

 

قدر تو را کسی نشناسد در این مقام

 

وقتی برای امر شفاعت ذخیره ای

 

ما را بس است وقت عبور از پل صراط

 

از تار و پود بیرق تو دستگیره ای

 

چشم امید عالم و آدم به دست توست

 

باب الحسین هستی و پرچم به دست توست

 

فردوس ِدل همیشه اسیر خیال توست

 

حتی نگاه آینه محو جمال توست

 

تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی

 

این آب نیست زمزمه های زلال توست

 

ایثار و پایمردی و اوج وفا و صبر

 

تنها بیان مختصری از کمال توست

 

در محضر امام تو تسلیم محضی و

 

والاترین خصائل تو امتثال توست

 

فردا همه به منزلتت غبطه می خورند

 

فردا تمام عرش خدا زیر بال توست

 

باب الحوائجی و اجابت به دست تو

 

تنها بخواه، عالم هستی مجال توست

 

ای آفتاب علقمه: روحی لک الفدا

 

ای آرزوی فاطمه: روحی لک الفدا

 

ای آفتاب روشن شبهای علقمه

سرو رشید خوش قد و بالای علقمه

 

داده ست مشک تشنه ی تو آب را بها

 

ای آبروی آب، مسیحای عقلمه

 

وقتی که چند موج علیل شریعه را

 

کرده ست خاک پای تو دریای علقمه

 

لب تشنة زیارت لبهات مانده است

 

آری نگفته ای به تمنای علقمه

 

امروز دستهای تو افتاد روی خاک

 

تا پا بگیرد از دل صحرای علقمه

 

با وعده های مادرت آسوده خاطریم

 

چشم امید ماست به فردای علقمه

 

این عطر یاس حضرت زهراست می وزد

 

از سمت کربلای تو ، سقای علقمه

 

شبهای جمعه نالة محزون مادری

 

می آید از حوالی دریای علقمه

 

ام البنین و فاطمه با قامتی کمان

 

اینجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

 

فرصت نداد تا که لبی تر کند گلو

 

دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو

 

می آید از کنار شریعه شهاب وار

 

بسته ست راه را به حرم لشکر عدو

 

طوفان تیر می وزد از بین نخلها

 

حالا شنیدنی شده با مشک گفتگو:

 

«بسته ست جان طفل صغیری به جان تو

 

تو مشک آب نه که تویی جام آبرو

 

ای مشک جان من به فدای سر حسین

 

اما تو آب را برسان تا خیام او »

 

اما شکست ساغر و ساقی ز دست رفت

 

جاری ست خون ز باده ی چشمش سبو سبو

 

با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت

 

تا با امام خود نشود باز رو برو

 

تنها پناه اهل حرم بر نگشته است

 

می بارد از نگاه سکینه : عمو عمو

 

در خیمه اوج بی کسی احساس می شود

 

خورشید نیزه ها سر عباس می شود

 

 

(یوسف رحیمی)

 

منع:سایت من غلام قمرم

 

  • عشقی ....
۲۰
ارديبهشت


جبرئیل آمد از سما امشب ، می زند از شعف به هم شهپر

 

همه دنبال او ملائکه ها ، صف زده گرد خانه ی حیدر

 

هر چه در آسمان ستاره که هست ، می درخشند کنار یکدیگر

 

نکند حق برای دوم بار ، کرده کوثر عطا به پیغمبر

 

که نهیبی به خود زدم گفتم ، من به بیداریم و یا خوابم

 

که ز گهواره این ندا آمد ، تو مرا نوکری ، من اربابم

 

فُطرس از بعد این همه حسرت ، صاحب بال و پر شد از کَرَمَش

 

می برد لذت دو عالم را ، به دو چشمش اگر نهد قدمش

 

گرچه ناقابلم ولی قلبم ، شده مشتاق یک نگاه کَمَش

 

به خدا عاقبت به خیر شود ، پاگذارد هر آنکه در حرمش

 

هر که دارد به سینه مهرش را ، جایگاهش بود بهشت برین

 

تا قیامت گدای در گاهش ، پادشاهی کند به عرش و زمین

 

هر چه در چهره اش نگاه کنی ، چهره اش جلوه ای ز روی علیست

 

از میان ملائکه یکسر ، با نگاهش به جستجوی علیست

 

خنده اش مو نمی زند با مادر ، خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست

 

می گشاید همین که آغوشش ، بوی خوش می دهد که بوی علیست

 

به علی رفته هر که می نگرد ، جود و احسان و هم مرام حسین

 

با دل شیعه می کند بازی ، از همین کودکی مرام حسین

 

می کند مثل لاله پیغمبر ، نوه ی نو رسیده را بویش

 

به چه عشقی و از تمام وجود ، شانه مادر زند به گیسویش

 

هر چه نور بوده در عالم ، تابَد از پشت پرده ی رویش

 

اگر این پرده را کنار زند ، آسماه ها شوند پی جویش

 

دین و دنیا ببازد آنکس که ، دوست دارد کسی به غیر حسین

 

از قیامت دگر نمی ترسد ، هر که دارد به سینه مِهر حسین

 

به مسیحی بگو بیا و ببین ، جلوه ای از خدای عیسی را

 

ای یهودی ببین به گهواره ، باعث معجزات موسی را

 

پیر عیسی بود همین کودک ، که شفا می دهد مسیحا را

 

به روی دست مصطفی بینید ، این تجلی طور سینا را

 

هر که شد عاشق حسین هرگز ، حرفی از عشق دیگری نزند

 

هر که شد گدای کوی حسین ، در خانه ی دگری نزند

 

او ردم گر کند خدا نکند ، یا که از خود جدا ، خدا نکند

 

هر چه دارم من از عنایت اوست ، دل به او بسته ام رها نکند

 

گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ، نکند او مرا دعا نکند

 

شب میلاد می زنم صدا او را ، جان دهم گر مرا صدا نکند

 

جمع ما یک شب از عنایت او ، اگر او از همه رضا باشد

 

سال دیگر ولادت ارباب ، وعده ی ما به کربلا باشد

 

نگران بود مادرت تا دید ، بوسه زد مصطفی به حنجر تو

 

پدرت با خبر از این که شود ، قطعه قطعه تمام پیکر تو

 

گریه می کرد مجتبی به آن روزی ، که جدا می شود زتن سر تو

 

سر و جان تمام علمیان ، به فدای تن مطهر تو

 

شده از کودکی به هر محفل ، گریه کردن به تو سعادت من

 

من ز خاک کمترم اگر که شود ، سر موئی کم از ارادت من

 

منبع: من غلام قمرم

  • عشقی ....
۱۴
ارديبهشت

چند دقیقه ی پیش در خبرها مصاحبه با یک آقا که قبل از اعدام خیلی

 

 از اعدامی ها کنار اونها بوده را میخواندم که با خواندن این قسمت

 

گریه ام گرفت و گریه کردم:از حاج آقا پرسیدن:

 

خاطره‌ای از این موارد(نجات اعدامی ها) دارید؟

  • عشقی ....
۱۳
ارديبهشت


من حقیر از همه شما عاجزانه خواهش میکنم وقتی بچه ای آدامس

 

بدست آمد طرفتان و از شما خواهش کرد آقا یا خانوم یه آدامس از من

 

بخرید شما را به خدا قسم میدم حتی اگه اهل آدامس جویدن هم

 

 نیستید حتی اگر از آدامس متنفرید با تمام عشقتان و با تمام قلبتان

 

به خاطر خدا و با نیت فقط برای رضای خدا ازش یه آدامس بخرید

 

 آن هم با روی خوش.مطمئن باشید خدا عوضش یه جا براتون

 

 جبران میکنه.قلبم میسوزه درد میکشم وقتی می بینم بچه ای

 

فقیر درس را مجبورا ول کرده تفریح و بازی را ول کرده داره تو

 

خیابون با التماس آدامس میفروشه.من رئیس گناهکارام

 

رئیس روسیاه هام اما باور دارم خدا عوضش را میده.خواهشا با

 

خلوص نیت آدامس بخرید ازش.امیدوارم موقع دیدن آدامس دست

 

 بچه ی فقیر آنچنان برای خرید آدامس شوق کنید و هیجان زده

 

شوید که انگار برای دیدن یک لباس یا جنس مورد علاقه یتان پشت

 

 ویترین یک مغازه شگفت زده میشوید و شوق میکنید

  • عشقی ....
۱۲
ارديبهشت


اگر بنویسیم یک و پشت آن یک صفر بگذاریم(01)آیا ارزش یک بالا میرود؟

 

نه،هیچ تغییری نمی کند باز هم همان یک است.اما اگر جلوی یک صفر بگذاریم(10)

 

ارزش یک بالاتر میرود و میشود ده،اگر اشتباهی از یک نفر ببینیم هرچقدر هم که

 

پشت سرش غیبت و بدگویی کنیم و آبرویش را ببریم هیچ فایده ای ندارد

 

و این کار ارزش ما را بالا نمی برد اما اگر در رو به رو و در خلوت او را

 

خیرخواهانه پند و نصیحت دهیم و راه درست و خوب را نشانش دهیم هنر کرده ایم

 

و ارزش خود را بالا برده ایم

  • عشقی ....