از سگ کمترند اونهایی که...

چند روز پیش دیدم یکی مادرش را زده بود این مطلب را مینویسم برای

 

 تمام اون جوانهایی که صدایشان را برای پدر و مادرشان بلند می کنند

 

و حتی پدر و مادرشان را میزنند:وقتی یک سگ را بیاری در خانه ات

 

و یکی دو سال بهش آب و غذا بدی و ازش نگهداری کنی اون سگ بعد

 

 یکی دو سال هیچ وقت برای صاحبش صدایش را بلند نمیکنه و به

 

صاحبش حمله نمیکنه  پس چطور میشه بعضی پسرها با وجود اینکه

 

 پدر و مادر  17 سال 18 سال با 20 سال و یا شایدم بیشتر با هزار

 

 زحمت و بدبختی آنها را بزرگ کرده اند و از آن ها نگهداری کرده اند

 

صدایشان را برای پدر و مادر بلند میکنند سر آنها داد میزنند و حتی آنها

 

 را کتک میزنند.این جور پسرها از سگ هم کمترند

یارانه...

وقتی به یک تکه آهن گرما بدهیم دمای آن بالا میرود

 

هرچقدر گرما بیشتر دما در تکه آهن هم بالاتر،ای کاش

 

رابطه ی یارانه و گرانی هم مثل رابطه ی گرما با دمای تکه

 

آهن بود یعنی هر چقدر گرانی بیشتر یارانه هم بیشتر

 

از موقعی که یارانه در اومد تقریبا قیمت همه چیز

 

چند برابر شد و بالا رفت اما مقدار یارانه ثابت ماند

 

میتوان گفت:یارانه تکه آهنی است که هرچقدر هم به آن

 

گرمای گرانی بدهیم دمایش (مقدار یارانه) اصلا

 

بالا نمیرود و ثابت ثابت می ماند.

فشار

نمیدانم اگر یک کامیون بزرگ پر از بار از روی یک مرد رد بشه

 

 چقدر به اون مرد فشار میاد اما این را میدانم اون فشار

 

 هرچقدر هم زیاد باشه در مقابل فشاری که بی پولی و گرانی

 

 به یک مرد میاره هیچی نیست.

تکرارهای بیهوده

نفس کشیدن با وجود اینکه کاری تکراری است و ما

 

هر روز هزاران بار آن را تکرار میکنیم برای زنده ماندن ما

 

ضروری است و ما نمیتوانیم آن را ترک کنیم،اما نمیدانم

 

 این همه اشتباهاتی که خیلی از ما تکرار میکنیم این همه

 

 دروغ و حرف های بدی که خیلی از ما تکرار میکنیم این همه

 

بدی و خطا و ظلمی که هر روزه خیلی از ما تکرار میکنیم

 

به چه دردمان میخورند که نمیتوانیم ترکشان کنیم

 

 و از تکرار آنها دست بکشیم؟

قبض...

خیلی از ما از لامپ کم مصرف استفاده میکنیم و...

 

که پول قبض برقمان کم بیاید از آب و گاز و تلفن به اندازه

 

 استفاده میکنیم که پول قبض آنها نیز کم بیاید اما

 

 از زبانمان کمتر و به اندازه و درست استفاده نمیکنیم که

 

 در قبض اعمالمان(نامه ی اعمالمان)گناهانمان کم بیاید

 

و کم نوشته شود

خوشبختی همینجاست؟

یک روز خودکارم را گذاشته بودم پشت گوشم

 

حواسم نبود افتاده بودم دنبال خودکارم می گشتم

 

خوشبختی هم شبیه این خودکار منه

 

بعضی از ما هم اینجوری هستیم،خوشبختی با ما و

 

در کنار ماست،اما ما افتاده ایم دنبال خوشبختی و یا

 

فکر میکنیم در دست دیگران و یا یک جای دور است

 

در حالی که اگر درست به این همه نعمتی که خدا به ما

 

داده فکر کنیم می فهمیم که واقعا خوشبختیم.

کاش میشد خوبی را هم در زمین کاشت

اگردر زمین گندم بکاری گندم برداشت

میکنی تا بهه حال ندیده ایم کسی

گندم بکارد و عوضش موز برداشت

کند.اما خیلی وقت ها دیده ایم و

شنیده ایم که کسی به دیگری خوبی

و محبت کرده اما عوضش بدی و نامردی

دیده.کاش میشد خوبی را هم در زمین

کاشت چون آن موقع مطمئن بودی

که در عوضش باز هم خوبی برداشت

میکنی نه چیز دیگر.

خانه ی دلتان را چه رنگی می کنید؟

دل شما مثل خانه ای است که نقاشش خود شمایید

 

 هم میتوانید به آن رنگ معرفت و انسانیت ومحبت و

 

صداقت و...بزنید و هم میتوانید به آن رنگ بدی و

 

تاریکی و دروغ و نفرت و...بزنید.

شاید پورفوسور یا...می شدیم

خیلی از ما اگر به همان اندازه که موقع بازی کردن

 

با کامپیوتر تمام هوش و حواس و توجه مان را بکار

 

می بریمتا خوب بازی کنیم و نبازیم،به درسهایمان

 

توجه می کردیم و موقع درس خواندن هم اینطوری

 

بودیم الان شاید پرفوسور یا دانشمند و یا دکتر و

 

مهندس می شدیم.

مثل نوشیدن آب باچنگال

کسی که برای انجام کاری راه و روش های درست و عاقلانه

 

ومنطقی را به کار نبرد درست مثل کسی است که برای نوشیدن

 

 آب از چنگال استفاده می کند ومی خواهد با چنگال آب بخورد

 

 خیلی وقت ها مشکل از سخت بودن کار نیست مشکل از راه و

 

روش غلطی است که انتخاب کرده ایم